چگونه متخصص اطفال شدم: سفری دروننگرانه در تصمیمگیری شغلی پویای پزشکان
کد: G-1057
نویسندگان: صذیقه ابراهیمی © ℗
زمان بندی: زمان بندی نشده!
دانلود: دانلود پوستر
خلاصه مقاله:
خلاصه مقاله
مقدمه: اطلاعات و درک محدودی در مورد نقش تغییرات ناگهانی ذهن در تصمیمگیری شغلی و چگونگی تأثیر متقابل واکنشهای فردی به رویدادهای غیرمنتظره بر مسیر شغلی وجود دارد. هدف این مطالعه موردی، ارائه بینشی در مورد عواملی است که باعث شد نویسنده به طور ناگهانی نظر خود را از تخصص جراحی به پزشکی اطفال تغییر دهد و کشف محرکهای روانی و موقعیتی این تغییر است. این تحقیق با هدف پر کردن شکاف در ادبیات با نگاه عمیقتر به نقش تصمیمگیری پویا و لحظهای در توسعه شغلی انجام شده است. درک مکانیسمهای پشت محورهای غیرمنتظره شغلی، میتواند به حمایت بهتر از افراد در جهتیابی در مناظر حرفهای نامطمئن و کمک به سازمانها برای پرورش مسیرهای شغلی سازگارتر و انعطافپذیرتر منجر شود. یافتههای این مطالعه میتواند روشهای مدیریت استعداد، مشاوره شغلی و مدلهای نظری رفتار حرفهای و تصمیمگیری را بهبود بخشد. روش: ارائه و بررسی یک مورد واقعی و تأثیر رویکرد روایی به همتایان و اطرافیان، بر انتخاب مسیر شغلی معرفی مورد سال دوم تحصیل در دانشکده پزشکی، علاقه زیادی به رشته جراحی اعصاب پیدا کردم و حتی مجوزهایی برای حضور فوقبرنامه در اتاق عمل این رشته گرفتم. اما پس از چند جلسه، متوجه شدم که بیشتر دوست دارم با بیماران ارتباط داشته باشم و دیدن بیماران بیهوش در ساعات طولانی اتاق عمل مرا راضی نمیکند. زمانی که تصمیم گرفتم به حرفه ای در زمینه اطفال متعهد شوم . در توضیح چرایی این تصمیم،می توان چندین عامل را برشمرد: گستره وسیع فرصتها و هماهنگی با ارزشهای شخصی در پزشکی اطفال اشتیاق واقعی از کار با جمعیت کودکان و توانایی ایجاد تأثیر عمیق و ماندگار بر زندگی آنها جذب شدن به پایه قوی پزشکی کلنگر که در پزشکی اطفال وجود دارد محیط مثبت و فرصتهای آموزشی در گروه اطفال انعطاف در داشتن نقشهای تحقیقاتی، حمایتی و موارد دیگر در کنار کار به عنوان پزشک اطفال اگرچه ملاحظات مالی نیز مد نظر بود، اما نهایتاً انگیزه و اعتقاد به توانایی برای پیشرفت و ایجاد تفاوت در زندگی کودکان، هدایتکننده تصمیمم بود. نتیجهگیری: تقویت راههای شناختی و تصمیمگیری صحیح میتواند به پزشکان اطفال در داشتن احساس خشنودی و تحقق بیشتر در مسیر شغلی کمک کند.